آدمهای همیشه ناراضی
بعضی از آدما هستن که همیشه و توی هر شرایطی از اوضاع ناراضی اند. مثلا توی تابستون از گرمای هوا می نالد توی زمستون از سرما. اگر کاری داشته باشند و شاغل باشند از وضعیت شغلی شون ، همکارشون، ساعت کاریشون، حقوقشون و... شاکی اند. اگر بیکار باشند از وضعیت اقتصادی، جامعه ، خونواده و حتی دوستاشون می نالند.
اگر سواره باشند از ترافیک گلایه دارند اگر پیاده باشند از کرایه های تاکسی و ازدحام مترو. اگر احوالپرسشون باشی و سراغشونو بگیری میگن: ای بابا،اینم کار و زندگی نداره. هر هفته زنگ میزنه که چی؟
اگر جویای حالشون نباشی میگن: عجب بی معرفتیه ها! اصلن از اول نباید باهش رفاقت میکردم.
بلاخره این که این جور آدمها هیچ وقت هیچ وقت از شرایطی که دارند راضی نیستند و از زندگیشون لذت نمی بردند.
این آدمها تا آخر عمرشون توانایی کشف " لذتهای کوچیک" و حتی " لذتهای بزرگ" رو ندارند.
پ ن: بنظر من آدمهایی موفق اند که حتی توی بحرانی ترین شرایط زندگیشون بتونند از وجود چیزهای کوچیک هم احساس خوشبختی بکنند.
پ.ن: کشف "لذتهای کوچیک" از کشف "لذتهای بزرگ" سخت ترند. چون کشف اولی نیاز به نگاه تامل گر، شکافنده داره. اما دومی رو حتی معمولی ترین آدمها می تونند درک کنند.
دعای محبوبه ای: خدایا از حالا تا همیشه، به ما قدرت لذت بردنهای ریز ریز را عنایت کن. بخصوص لذت بردن از خودن یک آلوچه، پختن کوفته و تمیز کردن شیشه های عینک آقای همسر را...