پرستاری با چاشنی عشق
بعد از سرکار باید بروم سوپر مارکت خرید کنم. بعد بروم میوه فروشی. بعد یک عطاری پیدا کنم و برای سرماخوردگی شدید آقای همسر دارو بگیرم.
بعد بدو بدو خودم را برسانم خانه.(از محل کارم تا خانه با ماشین حداقل نیم ساعت راه است) لباسم را عوض کرده نکرده باید نهار مریض عزیزم را روبراه کنم.
حواسم باید به داروهای خشک کننده اش باشد. بخور پیاز و سیب را هم نباید فراموش کنم. و البته پختن کیک را که محمد چند روزی هست هوس کرده...
عصرانه حتما یادم باشد برایش تخم مرغ عسلی درست کنم. دمنوش آویشن فراموشم نشود که خیلی برای سرماخوردگی مفید است.
شام قصد کردم برایش عدسی بپزم با قارچ و سیب زمینی که خیلی دوست دارد. یک لیوان شیر گرم آخر شب بنظرم برای صدای گرفته اش خوب باشد...
چاشنی عشق را که به همه ی این کارها و پختنی ها اضافه کنم مطمئنم محمدم دو روز دیگر حسابی سرپاست...