شکوفه کرد بهار توی آغوشم
اولین تکانهای ماهی وار، معجزه ی بند انگشتیم همزمان شد با اولین شکوفه های بهاری. همه چیز برایم این روزها رنگ دیگری دارد. زیبایی ها بیشتر نگاهم را پر می کنند و رنگها برق و جلای عمیق تری دارند انگار.
حالا وقتهایی که کتاب میخوانم، وقتهایی که موسیقی گوش می کنم و حتی وقتهایی که با محمدجان گپ می زنیم و می خندیم، همراهیمان می کند و آرام توی دلم می رقصد.
راستش این روزها همه ی خواسته ام این است، پسرکم بیش از هر چیز مثل پدرش صبور و مهربان بشود...
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۴/۰۱/۰۸ ساعت 12:1 توسط محبوبه
|